پژوهش پیشرو در باب مفهوم حیات (Life) است. این مقاله باهدف فهم حاق این مفهوم، با مراجعه به نظریات کریستوفر الکساندر و مطالعه و تحلیل مضمونی آن‌ها و با راهبرد استدلال منطقی، در جستجوی پاسخ پرسش‌های بنیادین برآمده و به تعمق در نگرش کیفیت محور وی در باب حیات و خاستگاه‌های اندیشة وی پرداخته است. مطالعات صورت گرفته حاکی از آن است که الکساندر، حیات را مفهومی فراتر ازآنچه علم قادر به توضیح آن است، دانسته و از دو منظر، حیات به‌مثابه یک پدیده و حیات به‌مثابه یک واقعیت علمی آن را مطمح نظر قرار داده است. وی حیات را واجد مراتب مختلفی دانسته و از چهار دریچة ماده، محصول، فعل و فاعل این مفهوم را شرح و بسط می‌دهد. از دریچة ماده، وی به تعیین سرشت واقعی ماده می‌پردازد و باور به وجود تهی عظیمی درون مادة موردنظر علم دارد که واجد حیات است. از دریچة محصول، ویژگی‌های مشترک در هر آنچه حیات در آن‌ها به ظهور رسیده و به احساس درآمده است را شرح می‌دهد. از دریچة فعل، وی نگرشی پویا به حیات داشته و چگونگی ظهور آن در قالب فرایندهای بنیادی یا فرایندهای زنده را شرح می‌دهد و از دریچة فاعل، وی به ویژگی‌های ذهنی معمار یا سازنده اشاره می‌کند. وی از این چهار دریچه، نگاهی جامع به مفهوم حیات داشته است.