عدم شناخت کافی از محیط به ایجاد نوعی احساس نارضایتی منجر می شود. این امر به کاهش احساس آسایش و حس تعلق به محیط و هر آنچه آن را شکل داده است، می انجامد. راه ، لبه ، گره ، محله و نشانه از جمله پارامترهای اساسی در روش شناسی لینچ است که در توصیف و شناسایی عوامل شکل دهنده به ساختار سیمای شهر و ایجاد بینشی جدید در نحوه نگریستن به محیط پیرامون و شناخت همگن و دقیق آن منجر می شود. لینچ اولین گام را در تغییر مفهوم شهر از پدیده های دو بعدی به پدیده های سه بعدی برداشت و با هدف خوانایی بیشتر به بررسی و تحلیل علائم و نشانه های موجود در شهر پرداخت. در این پژوهش ضمن بازشناسی دیدگاه های لینچ ، به اهمیت این موضوع پرداخته و انتقادات وارد بر این دیدگاه را مورد بررسی قرار می دهیم و در صدد پاسخ دادن به این سؤال هستیم که آیا این پنج عنصر که لینچ برای ساختن سیمای شهر مطرح کرده است کافی است یا خیر.
روش تحقیق این پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی و مطالعات میدانی می باشد و منابع کتابخانه ای و ژورنال های مرتبط به عنوان منابع اطلاعاتی این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است. در این پژوهش سعی در شناخت عناصر اصلی سیمای شهر و تاثیر آن بر ایجاد خوانایی شده است و نتیجه تحقیق دلالت بر این دارد که رعایت منظر شهری مطلوب علاوه بر بالا بردن کیفیت تصویر ذهنی شهروندان به رشد اقتصادی شهر نیز کمک می شود و در آخر میدان شهرداری رشت به عنوان یک نشانه شهری بررسی می شود.