مشاركت زنان در بازار كار ، تحت تأثير نظام ارزشي حاكم بر جامعه و ساختار فرهنگي ، تأثيرات متفاوتي بر مناسبات خانوادگي به جاي مي گذارد . بدين قرار علاوه بر عوامل مربوط به بازاركار ، عوامل ديگري ازجمله نوع برخورد همسر و فرزندان ، همچنين تلقي خوردن از اشتغال ، در تصميم گيري و اقدام به اين كار موثر است.
در جوامعي نظير ايران ، خانه داري و بچه داري كه بطور الگوهاي سنتي ، وظيفه اصلي زن مي باشد ، به گونه اي نهادينه شده است ، و زنان هم غالبا آن را به صورت يك عرف پذيرفته اند و سعي كرده اند خود را با آن تطبيق دهند . براساس همين الگوها ، شرايطي كه جامعه براي اشتغال زن در خارج از خانه قايل است ، بيش از آن كه رضايت زن در آنها لحاظ شود به منافع خانواده ، رضايت شوهر و ... توجه دارد . زن ايراني نيز غالبا اشتغال را به شرطي مي پذيرد كه در امور مربوط به خانه و نگهداري فرزندان خللي به وجود نياورد . لذا به مشاغلي روي مي آورد كه به صرف وقت كمتري نياز داشته باشد ، تا بتواند انتظارات جامعه را نيز از حيث مادر خوب و همسر خوب بودن برآورده سازد .
به رغم پاره اي بايدها و نظرات منفي نسبت به اشتغال زن از ديدگاه سنتي ، بي گمان ، خود اشتغال زنان و اقدام آنان به قبول مسئووليت دوگانه ، به الگوهاي سنتي خانواده و تعريف الزامات همسري و مادري تأثير گذاربوده و مناسبات و نقش ها را به طور محسوسي متحول ساخته است . با توجه به موارد ذكر شده و اطلاعات بدست آمده در مقاله ، نمايانگر تفاوت هاي آماري ميان بيش فعالي كودكان داراي مادران شاغل و كودكان داراي مادران غير شاغل مي باشد كه با توجه به تجزيه و تحليل اطلاعات ، بيش فعالي در ميان كودكان داراي مادران غيرشاغل به مراتب بيشتر ازكودكان داراي مادران شاغل مي باشد. اما بطور حتم و صددرصد نمي توان گفت كه والدين مسئول به وجود آمدن اين اختلال دركودكان هستند . همانطور كه در بخش هاي پيش گفته شد علل اين اختلال به درستي مشخص نشده است ولي مي توان گفت كه نوعي رابطه ي متقابل بين شيوه فرزند پروري ، محيط خانواده ، سطح اجتماعي و همچنين سطح سواد و اختلال نارسايي توجه / بيش فعالي وجود دارد و همانطور كه در مقاله حاضر ثابت شده است بين شاغل بودن يا غير شاغل بودن مادر با اين اختلال هم رابطه معناداري وجود دارد .