امروزه نقش محوری برند تجاری در شناسایی محصولات و خدمات شرکت ها، جهت کسب مزیت رقابتی و اهداف بازاریابی سازمان ها و به ویژه بنگاههای کوچک و متوسطSMEsاز اهمیت شایانی برخوردار است، نظر به اهمیت این مساله پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل سازمانی موثر ایجاد برند در بنگاههای کوچک و متوسطSMEsخوشه کسب و کار فرش دستباف دستباف و گلیم نقش برجسته استان ایلام در سال 3131 انجام گرفت. روش تحقیق: در این پژوهش پیمایشی که بهصورت توصیفی – همبستگی صورت گرفت، تعداد 88 نفر از مدیران و کارشناسان بنگاههای کوچک و متوسط با روش تصادفی ازخوشه های مورد نظر انتخاب شد، ابزار اندازه گیری تحقیق، پرسشنامه محقق ساخته مشتمل بر 13 سوال بود، تجزیه و تحلیلاطلاعات با برنامهspss20 و از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون فریدمن جهت بررسی فرضیات استفاده گردید. یافته ها: نتایج آزمون فریدمن نشان داد که مولفه، سیستم اطلاعات و بازاریابی با مقدار3/20 بیشترین تأثیر را بر ایجاد برند در شرکت های کوچک و متوسط داشته و عامل مسئولیت اجتماعی، فرهنگ سازمانی در ردههای بعدی قرار دارند. نتایج ضریب همبستگی عوامل دهگانه سازمانی با ایجاد نشان داد که تنها مولفه های تحمل تضاد و مسولیت اجتماع مسولیت اجتماعی شرکت در محیط زیستبا فرایند ایجاد برند رابطه نداشتند و هشت مولفه دیگر دارای ارتباط معنادار بودند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده، نظر به اینکه نام تجاری در بلند مدت با چالش های عمده ای مواجه است، لذا به مدیران شرکت های کوچک و متوسط پیشنهاد می گردد جهت موفقیت در امر برند سازی به مواردی از قبیل: تولدچگونه سازمان متولد می شود، چالش به مبارزه کشیدنسازمان های دیگر، حفظ سازمان ها باید به دنبال این باشند که چگونه اعتبار خود را حفظ کنند، تجدید حیات هرکجا وجود سازمان کمرنگ شد، چگونه تجدید حیات کنند، نام گذاری مجدد، اکتساب مثلا ازطریق خرید برند های دیگر، توجه بیشتری نمایند