هنر،مفهومی است که به طور تصادفی مطرح نشده است بلکه بازتاب نیازهاو انتظارات وعلایق خاص انسان است؛هنر از جنس روح است و با روان انسان ها پیوندی دیرینه دارد، چون با ارزش ها، فرهنگ ها، آداب، سنن، آرزوها و خواست های انسانی درمی آمیزد.در چنین ترکیبی به آنها رنگ و بوی انسانی و فرهنگی می دهد و با جاری شدن در حیات اجتماعی، زندگی را غنا بخشیده و بر همبستگی و وفاق اجتماعی می افزاید.به این ترتیب هنر هم در عرصه کالبد و فیزیک شهر ایفاگر نقش است و هم در عرصه حیات و زندگی اجتماعی در آن.یکی از عمده ترین تفاسیر ومطالعات جامعه شناسی هنر ارتباط متقابل میان هنر وجامعه است تعامل هنر وجامعه چنان می نماید که سخت به هم وابسته واثرگذارند درراستای این همپوشی وهمگنی است که حضور مطالعات جامعه شناسی از نوع هنر برجسته می گردد که هدف اساسی آن جستاری به سوی جنبه اجتماعی هنرو لزوم درونی سازی این پدیده در دل جامعه است.